چیلله گئجه سی (شب چیلله) یکی از کهن‌ترین و خاص ترین جشن‌های ترکان است که در تاریخ میلادی 21 دسامبر در کشورهای ترکیه و آزربایجان شمالی و آزربایجان ایران قید میشود. این جشن، طی شدن بلندترین شب سال و به دنبال آن بلندتر شدن طول روزها در نیم‌کرهٔ شمالی، که مصادف با انقلاب زمستانی است، به جشن و سرور میگذراندند.

چیلله به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) و سه ماه مانده به اوغوز بایرامی (نوروز) گفته می‌شود.که اولین خرید هر خانواده ای هندانه و در کنار آن انار و مبوه های متنوع و تنقلات و...(چیلله یئمک لری)

هندوانه سمبل شیرینی، خونگرمی، سرسبزی و شادابی است و مردم آزربایجان خرید شب چله خود را با انتخاب هندوانه شروع می کنند و هندوانه خریدن از رسومی است که از گذشته تاکنون باقی مانده است. که فرصت مناسبی است که خانواده ها دور هم بنشینند و به رسم گذشتگان تا پاسی از شب، هم صحبت شوند و تاپماجا و بایاتی بخوانند و شادی و سرور کنند.

در زمانهای قدیم، خانواده های آزربایجانی به رسم احترام، در این شب طولانی به ملاقات بزرگ خانواده میرفتند.

بزرگ خانواده نیز با فراهم کردن "چیلله یئمک‌لری" (خوراکیهای مخصوص چیلله)،

آنها را داخل یک سینی مسی (مجمعی) میچید و روی کرسی قرار میداد.

آتش زیر کرسی در ابتدای شب روشن میشد و افراد خانواده دور آن نشسته، شادی و سرور میکردند.

چیلله یک کلمه تورکی است به معنای نهایت کشیدگی به کنار و این شب به خاطر کشیدگی یعنی طولانی بودن آن بدین صورت نامگذاری شده است.

چیلله که جمعا 60 روز است 40 روز چله بزرگ (بؤیوک چیلله ) و 20 روز چله کوچک (کیچیک چیلله ) البته بعد از بؤیوک چیلله و کیچیک چیلله ، قاری ننه چیلله سی هم از اول اسفند تا ۱۰ اسفند ادامه می یابد و بعد از آن بایرام آیی شروع می شود.....



" افسانه دو چیلله "

در افسانه های کهن آزربایجان، دو چیلله وجود دارد که چیلله بزرگ همزمان با شب چله آغاز می شود و چهل روز طول می کشد.

مطابق افسانه های کهن، پیرزنی که در فولکلور آزربایجان

قاری ننه” (مادربزرگ پیر) خوانده می شود، دو پسر دارد که نام یکی “بؤیوک چیلله” یا چلله ی بزرگ است و پسر کوچکتر، نام “بالا چیلله” ( بالا : کیچیک چیلله) را بر خود دارد و عمرش بیست روز است.

از ابتدای شب چیلله، چیلله بزرگ آغاز می شود، در روزهای پایانی چیلله بزرگ، برادر کوچکتر که مغرور است، نزد برادر بزرگتر می آید و می گوید:” سن گئتدین نئیله دین؟” (در این مدت چه کرده ای؟)

چیلله بزرگ می گوید:” من گئتدیم دونداردیم. اوشوتدوم. ناخوشلاتدیم گلدیم” (من رفتم سردشون کردم و لرزاندم و مریضشون رکردم)!”

برادر کوچکتر می گوید:” اگر من گئدسم، قاری لری کورک دن، لو لئهین لری لولک دن، گلین لری بیلک دن، کؤرپه لری بلک دن، ائیله رم” (تو که کاری نکرده ای! ببین من چه می کنم!” کاری می کنم که نوزادان در گهواره هایشان یخ بزنند)!”

برادر بزرگتر به طعنه به او می گوید:”عؤمرون آزدی، دالین یازدی!” (عمرت کوتاه است و به دنبالت بهار می آید)

چیلله کوچک در طول فرمانروایی خود، سرما را در تمام سرزمین ها حکمفرما می کند و در یکی از همین روزها، در یکی از کوههای قلمرو خود به دست برف اسیر می شود. خبر به قاری ننه می رسد و او برای آزادی فرزندش از زندان برف، به کوه رفته و با سیخی که روی آتش، داغ و به نبرد برف رفته و در نهایت، برفها را آب می کند.

چیلله ی کوچک بعد از آزادی متوجه می شود که در آن روز زمستان تمام شده و “بایرام آیی” یا همان اسفندماه آغاز شده است




" چیلله یئمک‌لری "

مردم برای پذیرایی در این شب بخصوص و همچنین در شبچره ها، از تخمه آفتابگردان، پشمک، قاورقا (گندم برشته با شاهدانه) ، حلوای هویج و "بازار حالواسی" (حلوایی که از مغز گردو و پسته تهیه میشد و مخصوص شهر اورمیه میباشد ، تولید حلوا در شهر اورمیه مرسوم است و در ایام نزدیک به شب یلدا، بازار خرید و فروش حلوا بسیار داغ و طرفداران زیادی دارد. )، میلاق (انگوری که از دو- سه ماه قبل بوسیله نخهایی بصورت عمودی به هم بسته شده و در محل مناسبی که سرد هم باشد، از سقفهای چوبی آویزان میکنند) استفاده میشد. همچنین خشکباری نظیر برگه زردآلود، آلبالوی خشک شده، سنجد، بادام، گردو، میوه هایی مثل انار ، سیب، خربزه هایی که بصورت ترشی نگهداری میشد و سایر خوراکی ها برای پذیرایی از مهمانان استفاده می شد. در این شب به خاطر طولانی بودنش، مردم با خوردن این خوراکی ها و گفتن بایاتی، سعی در گذراندن آن داشتند. 

در شهرستان تکاب هم در شب سرد چیلله ، آش کشک که در زبان محلی به آن کاچی می گویند درست می کنند و بر سر سفره شب چیلله می گذارند، همچنین در تکاب رسم بر این بوده که در شب سرد چیلله، گندم برشته پخت می کردند و مقداری از آن را برای پرندگان به بام خانه می ریختند، تا سال پربرکتی داشته باشند.

 

" چیلله قارپیزی "

هندوانه جزو لاینفک خوراکیهای "چیلله گئجه سی" به شمار میرود و به نوعی سمبل این شب در آزربایجان است. سابق بر این که امکاناتی نظیر سردخانه های نگهداری میوه ها و همچنین حمل و نقل میوه از مناطق گرمسیر به سردسیر وجود نداشت، هندوانه را در محل مخصوص نگهداری کاه و علوفه برای حیوانات که "سامانلیق" (کاهدان) مینامیدند، نگهداری میکردند. بدین ترتیب که چند هندوانه از آخرین برداشت جالیز را انتخاب و در محلهای مختلف کاهدان می گذاشتند و روی آن را به دقت میپوشاندند. در شب مذکور، هندوانه هایی که بهتر از بقیه مانده بود را برای خوردن انتخاب میکردند. ریش‌سفید خانواده در حالیکه با چاقو هندوانه را می‌برد، می‌گوید قادا بلامیزی بو گئجه کسدیک (بلایای خودمان را امروز بریدیم) پوستهای میوه و اشغالها را درآب روان ریخته و این رفتار راخوب و خوش یمن می‌دانند.
اکثر مردم آزربایجان در شب یلدا “چیلله قارپیزی” (هندوانه چله) می‌خورند و معتقدند باخوردن هندوانه، لرز و سوز سرما به تنشان تاثیر نداشته و اصلا سرمای زمستان را حس نمی‌کنند.


" خونچا "

در خانواده هایی که عضو تازه وارد (عروس) داشتند، هدایایی در این شب آماده میشد. خانواده داماد نسبت به تهیه خونچا (طَبَقی پر از هدیه) برای عروس اقدام میکردند که محتویات آن، هندوانه ی تزئین شده به بهترین شکل ممکن، تکه ای طلا که در توان مالی خانواده داماد باشد، پارچه های زیبا و نفیس، شیرینی و... بود. خونچا توسط والدین داماد به خانه عروس آورده میشد و طی جشن مختصری با حضور بزرگترهای خانواده عروس، از والدین وی اجازه میگرفتند تا عروس خانم شب چلله را در خانه داماد میهمان باشد.

آداب مردم اهر در شب چله به نوشته سید ابوالقاسم انجوی شیرازی :

در شب چله، برای دخترانی که نامزد شده اند از طرف خانوادهٔ داماد خوانچه هایی فرستاده می شود که روی یکی از آنها میوه هایی مثل انار، سیب ، پرتقال ، گلابی و شیرینی مخصوصاً هندوانه گذاشته شده است.

برای اینکه به هندوانه خیلی اهمیت میدهند به طوری که هنگام رسیدن خوانچه ها میگویند:

«گؤرک چیله قارپیزى یولویوبلار یا یوخ»

یعنی ببینیم هندوانهٔ چله فرستاده اند یا نه؟

در خوانچهٔ دومی، حلوا، پشمک ، کله قند و در سومی یک دست لباس و چادر و جوراب و کفش ، آیینهٔ بخت ، شانه و قیچی و در خوانچه چهارمی برای پدر و مادر و خواهران و برادران و مادربزرگ دختر، چیزهایی مثل چادر، پیراهن ، جوراب و چارقد می گذارند.

وقتی که خوانچه ها حاضر شد ، خانوادهٔ داماد از قوم و خویش های خودشان دعوت میکنند که بیایند و آنها را ببینند.

عصر چله چند نفر از افراد آبادی ، خوانچه ها را به سر میگیرند و هندوانه را هم یکی از زن های خانوادهٔ داماد برمی دارد و به خانهٔ دختر می برند.

خانوادهٔ دختر هم از قوم و خویش های خودشان دعوت میکنند که بیایند و هدیه هایی را که خانوادهٔ داماد فرستاده اند ببینند. فردای آن روز خانوادهٔ عروسی خوردنی خوانچه ها را بین قوم و خویش های خود تقسیم میکنند. هرکسی که از خوردنی خوانچه ها بخورد باید در عوض چیزهایی مثل جوراب ، دستمال ، روسری برای عروس بفرستد.

کسانی هم که خوانچه ها را به خانهٔ عروس میبرند از مادر دختر هر نفر یک دستمال می گیرند. چند روز بعد که می خواهند خوانچه ها را پس بفرستند ، در یکی از آنها برای داماد یک دست لباس و جوراب و یک جعبه شیرینی و یکی دو تا جانماز – که به وسیلهٔ دختر گلدوزی شده – می گذارند و برای خانوادهٔ داماد می فرستند…

و نیز در شب چله پسرهایی که نامزد دارند برای نامزد خود « چیله گئجه سی » – هندوانه، کفش، شیرینی، پیراهن و میوه – میفرستند.

البته کسانی که وسعشان برسد ، چیزهای دیگر هم میگذارند و آنان که باغ میوه دارند ، جزء « چیله گئجه سی » ، سیب هم میگذارند. گذاشتن هندوانه و کفش در خوانچهٔ « چیله گئجه سی » لازم و حتمی است. نزدیک به غروب آفتاب آخرین روز آذر ماه « چیله گئجه سی » را در چند تا طبق میگذارند و به پسر جوانی می سپارند، او چند طبق کش میگیرد و آنها را به خانهٔ عروس می برد. هنگامی که طبقها را می برند، پسرها و دخترهایی که از وقت عروسی کردنشان گذشته است در جلو خانهٔ خودشان می ایستند و یک عدد کلید زیر پای خویش میگذارند و نیت میکنند و منتظر می مانند و به خوانچه ها و طبق ها نگاه میکنند تا جمله ای از راهگذاری بشنوند.

اگر مضمون آن جمله روشن و امید بخش باشد ، آن را به فال نیک می گیرند و معتقدند که تا شب چلهٔ آینده عروسی میکنند. البته این کار را از دیگران پوشیده می دارند ولی به طورکلی ، دختران بیشتر از پسران این فال را میگیرند.

همچنین در شب چله در تمام خانه ها مجلس شادی به پا میکنند و اهل خانه دور هم جمع می شوند و سعی میکنند شب را خوش بگذرانند. در این شب خوردن هندوانه و چاشنی را لازم میدانند – چاشنی به کف شیرهٔ انگور میگویند. موقعی که شیرهٔ انگور درست میکنند روی آن مایهٔ سفیدی جمع می شود که به آن چاشنی میگویند.هندوانه را هم به این نیت میخورند که سرمای زمستان به آنان کارگر نشود.

خانواده هایی که وسعشان میرسد از میوه های فصل هم میخورند. مسافرت را در شب چله بد میدانند و عقیده دارند که اگر کسی در این شب به سفر برود تا سال دیگر در سفر خواهد بود. از این رو در خانهٔ خود می مانند و حتی به مهمانی هم نمی روند.

دخترهای دم بخت و پسرهای مجرد که هوس زن گرفتن دارند، در شب چله هنگامی که انار میخورند با آن فال هم میگیرند و برای پیشبینی اخلاق و رفتار همسر آینده شان نیت میکنند

آن هم به این ترتیب که سر انار را خیلی آرام و با احتیاط می برند به طوری که هیچ یک از دانه های انار بریده نشود – چون اگر چاقو به دانه های انار بخورد ، نیتشان باطل می شود- آن وقت انار را میچشاند اگر شیرین باشد ، میگویند همسر آینده مان خوش برخورد و خوش اخلاق ، اگر میخوش باشد عقیده دارند همسرشان معتدل و آرام و اگر ترش باشد ، معتقدند همسر آینده عبوس و بد عنق خواهد بود.


*** یکی از رسم هایی که کم و بیش در اغلب شهرستان های آزربایجان غربی به قوت خود باقی است، رسم تهیه هدیه شب یلدا، «چیله لیک» یا همان «چیله پایی» است که خانواده ها طبق رسمی قدیمی، هدایا و سوغاتی هایی را تدارک دیده و به منزل نوعروسان می فرستند.
انار میوه ای بهشتی که نماد باروری است و سیب نماد سلامتی، دومیوه ای هستند که در کنار تحفه شب یلدا یا همان چیلله پایی نوعروسان، جایگاه ویژه ای دارند و فراموش نمی شوند.
در گذشته این رسم با آداب خاصی همراه بوده است، به این صورت که خانواده داماد هدایای شب چیلله را بر سینی مسی بزرگی گذاشته و بر روی آن دستمالی گلدوزی شده و زیبا می کشیدند و هدیه را به خانه نوعروسان می فرستادند.
این مراسم در شهرستان خوی به شیوه خاصی در روستاها برگزار می شده، به گونه ای که در شب چیلله ظرفی پشمک زغفرانی، کاسه ای پر از سیب‌های سرخ، حلوای گردو، یک طاقه ترمه حاشیه دوزی شده، چارقد قرمز داخل یک خنچه چیده و بر روی سر یک مرد جوان قرار می گرفت و در کوچه‌ها حرکت می‌کرد تا به منزل نوعروس برسد، و رهگذران هدیه شب یلدا یا همان «چیله لیک» را به تماشا می نشستند.

" مراسم خیدیر نبی در اورمیه "

این مراسم که طرفداران زیادی در میان جوانان داشت، از رایجترین جشنهای این روز به شمار میرفت. جوانان به ویژه در روستاها، به در منازل همسایه ها میرفتند و از آنها حبوبات میخواستند. سپس همه حبوباتی را که جمع آوری کرده بودند، در ظرفی ریخته و میپختند و خشک میکردند. بعد از آن، این حبوبات خشک شده و پخته شده را در هاون ریخته و پودر میکردند. قبل از خواب، اندکی از پودر را زیر زبان خود گذاشته و دعا میکردند که همسر آینده خود را در خواب ببینند و یا خواستار دیدن رویای صادق در مورد آینده شان بودند. صبح روز بعد، خواب خود را به بزرگترها میگفتند و تعبیر آن را میپرسیدند.




" تاپماجا و بایاتی خوانی "


بزرگترها برای ایجاد فضای شادی و سرور، مسابقه های تاپماجا را دور کرسی راه میانداختند، به این صورت که یک "تاپماجا" (چیستان) میپرسیدند و کسی که پاسخ صحیح میداد، برنده بازی بود. همچنین بایاتی ها از اجزای ثابت هر یک از آیینها و رسوم مردم آزربایجان می باشد. در مراسم شب چیلله به دلیل طولانی بودن این شب و گذران وقت، بزرگترها بایاتی میخواندند. گاه نیز مشاعره با بایاتی انجام میشد و گاهی هم بزرگترها با بایاتی برای کوچکترها فال میگرفتند. بیشتر بایاتی های مرسوم در شب چیلله از منظومه حیدربابای شهریار انتخاب میشد. بعنوان مثال:

چیلله چیخار بایراما بیر آی قالار
پینتی آرواد قوورمانی قـــورتارار
گئدر باخار گودول ده یارماسینا
باخ فلکین گردش و غوغاسینا

و یا:

قــــاری‌ننه گئجـه نــاغیل دئینـــده
کولک قالخوب قاپ باجانی دؤینده
من قــاییدوب بیرده اوشــاق اولیدیم
بیر گول آچوب اوندان سونرا سولایدیم



باورها و مراسم مردم آزربایجان در شب چیلله :


*** قوشا چایدا(میاندوآب) چیلله آخشامی گون باتارکن اود یاندیریب، اوستوندن آتیلارلار .
 سوْنرا دا اوْدو قاریشدیریب، داغیدیب، بئله اوْخویالار :

چیلله قوْودو ،چیلله قوْودو

سحر مینجیق ، سحر مینجیق. 

سحر مینجیق دئدیکده ساباحیسی گون مینجیق – مینجیق یاغیش یاغماسینی آرزیلارلار .


*** اکثر مردم آزربایجان در شب یلدا “چیلله قارپیزی” (هندوانه چله) می‌خورند و معتقدند باخوردن هندوانه، لرز و سوز سرما به تنشان تاثیر نداشته و اصلا سرمای زمستان را حس نمی‌کنند.


*** در گذشته مردم تکاب هم مانند مردم اهر معتقد بودند در شب یلدا نباید کسی به سفر برود، و اگر کسی در این شب به دور از خانه و در سفر باشد، سال پیش رو را دائم در سفر خواهد بود و دیگر آرام و قرار نخواهد داشت. 


*** در اهر زنان معمولا تا پایان چله کوچک خانه تکانی نمی‌کنند و اعتقاد دارند اگردر طول این دو چله کسی خانه تکانی کند، چله او را نفرین می‌کند و اگر چیلله کسی را نفرین کند به نکبت و بدبختی گرفتار می‌شود. 


*** در چالدران و ماکو در شب چیلله ، جوانان در یک خانه جمع می‌شوند و به اصطلاح فال بخت می‌گیرند و به این صورت چیلله را به در می‌کنند، این فال در شب اول چیلله بزرگ یا همان شب چیلله و همچنین در شب اول چله کوچک مرسوم است. 


*** داش ماکیدا چیلله گئجه سی بۇ نغمه نی اوخویارلار:

آی چیلله ، چیلله قارداش،

آتین قامچیلا قارداش.

بیر گلدین دانیشمادیق،

قلبیم آچیلا قارداش.



^^^^^^^

شب چیلله با تمام زیباییهایش به پایان میرسد و خوابی خوش دور کرسی، خاتمه آن خواهد بود. رسوم زیادی از این شب زیبا هنوز پابرجا مانده است.
هر چند خوراکیها تغییر کرده و یا "حسین مظلوم" (حلواپز معروف اورمیه ای چند سال پیش دار فانی را وداع گفته باشد... همو که کودکان نیازمند را در شب چیلله اطعام میکرد و به این واسطه معروفترین حلواپز این شهر بود و همگان در مقابل مغازه اش صف میبستند تا از حلواهای نابش بخرند...)
هنوز هم هندوانه پای ثابت شب چیلله است و هر چند کرسیها جای خود را به رادیاتورها و بخاریهای گازی داده اند، گرمای مهر و محبت خانواده ها به رغم ماشینی شدن زندگیها هنوز هم پابرجاست.
 



 چیلله گلیر قارینان , قارپیزینان , نارینان

شنلیک اولسون بو گئجه کامانچاینان , تارینان

هامی چالیب اویناسین یولداشینان , یارینان



چیلله گئجه نیز قوتلو و موتلولوقلا دولو اولسون


*************************************


اما تفسیر علمی و دقیق چیلله :

زبان شناس آذربایجان استاد ناصر منظوری:

یلله (چلّه) در تورکی یعنی کمان، چیلله نیز یعنی زه (در اینجا زه کمان) و نیز محل زه برای گذاشتن تیر در موقع انداختن تیر، (و نیز معناهایی که گفته خواهد شد)، اوخ یعنی تیر (تیرِ کمان).

در ترکی به تابستان نیز “یای” گفته می شود. از این رو وقتی گفته می شود “یایین چیلله سی”(چلّه تابستان)، (تداعی کننده ی کشیدگی نهایی کمان به هنگام انداختن تیر) یعنی نهایت و اوج کشیدگی تابستان که چهل و پنج روز رفته از تابستان است.

قیشین چیلله سی (چلّه ی زمستان) نیز به معنای کشیدگی نهایی سرما است که دو تا است یکی چهل روزه (بؤیوک چیلله) یکی بیست روزه (کیچیک چیلله). یعنی زمستان دوبار به اوج می رسد. چیلله گئجه (شب دارای کشیدگی نهایی) وقتی گفته می شود “چیلله گئجه سی” (شب چلّه) در واقع یعنی نهایت کشیدگی شب.

ولی تحت تأثیر تفسیرهای رایج به معنای شروع چلّه ی زمستان تلقی می شود که البته اینگونه نیست. اینکه چرا “چیلله” یا “چِلّه” که معنای “زه کمان” و “محل نشستن ته تیر در کمان” و مآلا مفهوم نهایت کشیدگی را در مورد “بلندترین شب”، “شدت تابستان” و “شدت زمستان” (که دقیقا معادل “climax” _قطه ی اوج_ آمده از زبان های یونانی و لاتین است) بایستی با عدد “چهل” توجیه و تفسیر نمود کاری است که روشنفکران پرداخته اند و خود نیز بایستی جوابگو باشند.

بدون هیچ تردیدی واژه ی “چیلله” یا “چلّه” با واژه ی یاد شده ی “climax” از یک ریشه و منشأ می باشد. قبلا بحث شده که صدای (ل) دارای مفهوم “انتقال” می باشد.

نیز گفته شده که تکرار یک صدا مفهوم استمرارِ تکراریِ حرکت و عملی را دارد. پس “چیلله” یا “چلّه” دارای مفهومی است که در آن عمل انتقال به تکرار اتفاق می افتد. درست مثل “پیلله” یا “پلّه” که در آن عمل انتقال و تکرار اتفاق می افتد.

اگر “چلّه” معنی “چهل لا” نیز داشته باشد آنوقت پرسیدنی است که اولا خود “چهل” از کجا آمده و دوم اینکه معنای “پلّه” چیست؟ منطقی است بپذیریم که “چهل” از “چیلله” حاصل شده است. فقط فراموش نشود که ادیبان منکر وجود تشدید نیز در فارسی شده اند. اما جان آیتو (John Ayto) اتیمولوژیست انگلیسی واژه ی “climax” را نهایتا از منشأ هندو اروپایی (kli-) می داند.

اولا شما این مورد را با واژه ی “چیلله” یا “چلّه” تطبیق دهید خواهید دید که دقیقا دارای عناصر فونتیکی مشابهی هستند. باز می گویند که واژه ی “lean” به معنی “تکیه دادن” نیز از همین ریشه است. متوجه می شوید که چرا در “چیلله” یا “چلّه” مفهوم محل نشستن ته تیر در کمان نیز مستتر است؟ “چیلله” اسمی است که از فعل “چیلمک” به معنای (زدنِ پرتابیِ توام با ضربه) ساخته شده است.

در بازی “چیلینگ-آغاج” (الک-دولک) به زدن “چیلینگ” یا “چیلیک” یا “چیلیهْ” (دولک) با “آغاج” (چوبدستی) از این فعل استفاده می شود: “چیل گلسین!” (بزن بیاد)! “چیلینگ” نیز از این فعل شاخته شده است. “چیلمَک” اسم تلنگر شدید است که در آن ریگِ کوچکی بین پشت ناخن سبابه و نوک انگشت شست قرار گرفته و به شدت پرتاب می شود. یا تلنگری که بر سطح آب به نیت پخش کردن و افشاندن آب زده می شود. شکل دیگری از این فعل نیز هست که “چیله مَک” (افشاندن آب توأم با ضربه) است.

“پیلله” (پلّه) نیز از سیستم “چیلله” (چلّه) است، حتی به این شکل: “پیلوو” (pilov) و “چیلوو” (çilov) [پُلو و چِلو] نیز از یک شیوه و سیستم تولید واژگان استفاده می شود.

آوردن این مثال از آن جهت لازم بود تا در پیگیری سیستم واژگانی دچار سهو و لغزش نشویم. همانگونه که ملاحظه می کنید در فارسی مصوت ها دچار تغییر شده: “پـُ” و “چـِ”. به مثال های دیگری از این دست (جهت مطالعه ی بیشتر) دقت کنید که چگونه سیستم تورکی ثابت است:

چیلله (چلّه)، پیلله (پلّه)، شیلله (سیلی آبدار)، سیلله (سیلی)، گولـله (گولّه، گلوله)، هؤرره، هوررا (نوعی غذای ساده¬ی روستایی) شیررا (شیره)، شوررا (احتمالا تبدیل به “شوربا” شده)، بلله (نانی که به صورت ساندویچ در می آورند). . . “پیلته” (فتیله [به خاطر وجود “ت” که علامت تعدی است] چیزی که به تدریج پایین آورده می شود).

“گلّه”ی فارسی نیز احتمالا از این سیستم است که در این صورت باید از فعل “گلمک” (آمدن) “گلله” (هم-آمده) ایجاد شده باشد. کلله (کلّه)، نیز واژه¬ عربی “قلّه” از این مجموعه است که نشانگر قدیمی بودن این ساختار واژه ساز است.



و ریشه یابی کلماتی همچون قارپیز ، قار ، قیش و... و ارتباط آنها با چیلله در وبلاق اهرری  اینجا کلیک کنید.


**********

قایناقلار:


سایت " قره داغ تورکلری ( اهرری ) "

مجله ی اینترنتی " ائل اوبا "

وب سایت خبری - تحلیلی " یول پرس "

صفحه فیسبوکی " مفاخر آزربایجان "

وبلاق کلمه میراث بشر است ( اتیمولوژی )

ویکی پدیای تورکی(azb)


سه شنبه 27 آذر 1397
بؤلوملر : آداب و مراسم,