کلمه عید نوروز خود از نظر علم ادبیات کاملا برای فارس‌ها بیگانه است.    " عید ” یک کلمه عربی‌ است "
در دستور زبان فارسی صفت بعد از اسم میشنید ولی‌ کلمه “نوروز” اینگونه نیست
روز خوب – روز زیبا- روز نو… این ثابت میکند که کلمه نوروز ترجمه شده از زبان دیگر است.

ولی‌ در تورکی کاملاً به صورت عکس صفت قبل از اسم میشیند

گوزل گون – ینی گون-

از نظر علم تاریخ هم با نام “ینی گون بایارامی ” ثبت شده که از نظر علم ادبیات اگر به فارسی یا هم خانواده آن کردی ترجمه کنیم میشود نوروز=نو +روز

همانطور که می‌دانیم فارسی زبان عقیم و ضعیفی است. حتی به نقل سازمان زبان شناسی‌ یونسکو فارسی به عنوان سی‌ سومین لهجه زبان عربی‌ محسوب میشود .
بیشتر کلمات فارسی عربیست و جایگزین فارسی ندارد کلمه جانشین” عید ” که یک کلمه عربی‌ هست در فارسی نیست.

حتی پان ایرنیستها در دهه ۱۳۴۰-۵۰ خواستند کلمه ” عید “را با کلمه “جشن” عوض کنند ولی‌ دیددند که کلمه” جشن” هم نمی‌تواند جایگزینی برای کلمه” عید” کنند جالب است بدانیم که کلمه جشن هم ریشه تورکی دارد (فرهنگ سنگلاخ )

از نظر تاریخی‌ می‌دانیم که این عید ملی‌ “اغوز بایرامی” یا “ارگنگون بایرامی ” یا “یاز بهار بایرامی”توسط ملک شاه سلجوقی امپرطور بزرگ تورک حاکم بر جغرافیای توران و جغرافیایی امروزی موسوم به ایران و‌ فارسستان (قسمت‌های فارس نشین فارس ایران و تاجیکستان و افغانستان ) به صورت عید ملی‌ رسمی‌ در تاریخ ثبت شده است . سلجوقیان از جمله امپراطور‌هایی‌ تورک بودند که به جغرافیایی امروزی ایران و فارسستان حکومت کرده اند.




برکت  لردن یئددی سین قویماق

 (از آن هایی که “برکت” به حساب می  آیند هفت  تایش را گذاشتن!)

آنچه که امروزه از طریق تفسیرهای غیرمعتبر از لحاظ تاریخی، مردم شناسی، فولکلورشناسی و اسطوره  شناسی به عنوان هفت  سین در جامعه معروف شده و در سر سفره  تحویل سال گذاشته می  شود نیز مطلبی است که بعدا مورد بحث قرار خواهد گرفت. با این تفاوت که در اینجا بیشتر بحث واژگانی و زبانی خواهد شد ولی در آنجا از دیدگاه تفکر اسطوره  ای.

در بحث از اصطلاح “هفت سین” لازم است که پسوند “-سین” در ترکی توضیح داده شود.

همانگونه که همه  زبانشناسان می  دانند در پاره  ای از زبان ها از جمله زبان لاتین، زبان یونانی، زبان روسی، زبان ترکی . . . اسم و صفت صرف می  شود که به declension موسوم است.

در ترکی، هنگامی که اسم یا صفت در وضعیت “رائی” (accusative) باشد _در صورتی که به مصوّت ختم شود_ پسوند “سین” خواهد گرفت، مثل: “آتاسین گؤردوم!” (پدرش را دیدم!) چون واژه  “آتا” (پدر) به مصوّت ختم می شود پس در وضعیت “رائی” پسوند “ـ سین” گرفته است. از این رو است که این نمونه از واژه  ها که در پی می  آید نیز در همان وضعیت پسوند “ـ سین” خواهند گرفت: آتا، دده، باجی، اوجا، کؤلگه (سایه). . . به این صورت: آتاسین، دده  سین، باجی  سین، اوجاسین، کؤلگه  سین. . .

در مورد عددها نیز همینگونه است. عددهای ایکی (۲)، آلتی (۶، می  شوند در وضعیت “رایی” پسوند “ـ سین” خواهد گرفت، مثل: ایکی  سین _۲سین (۲ـتایش را)، آلتی  سین _۶سین (۶ـتایش را)، یئددی  سین _۷سین (۷ـتایش را)، اون  ایکی  سین _۱۲ـسین (۱۲ـتایش را)، ییرمی  سین _۲۰ـسین (۲۰ـتایش را)، اللی  سین _۵۰ـسین (۵۰ ـتایش را). . .




معمای سفره  تحویل سال


آنگونه که پاره  ای به اسم متخصص تلاش می  کنند تا تفسیر و توجیه کنند واقعا هم این امر تبدیل به یک چیستان  شده. حال آنکه مسأله بسیار بسیار ساده است. به هنگام تحویل سال از تمامی برکت های زندگی نمونه  ای را در سفره  تحویل سال می گذارند تا این برکت ها از سال کهنه به سال نو منتقل شود و به این ترتیب جریان زندگی ادامه یابد.

این برکت ها عبارتند از:


  1. گؤی برکتی و آیدین لیق (برکت آسمان و روشنایی)
  2. سو برکتی (برکت آب)
  3. یئر برکتی (برکت زمین)
  4. حئیوان برکتی (برکت حیوانی)
  5. آغاج برکتی (برکت درخت)
  6. آلـ وئر برکتی (برکت داد و ستد)
  7. گؤیرمک برکتی (برکت رویش _از سال کهنه به سال نو)


همانطور که ملاحظه می شود از “گؤی” (آسمان) شروع شده و به “گؤیرمک” (روییدن) (گؤی [آسمان]، ار [دارای حرکت]، مک [علامت مصدر] _به سوی آسمان حرکت کردن) ختم می گردد!


  1. “قرآن” و “آینا” (آینه) به عنوان برکت آسمانی و روشنایی (که آن هم از آسمان است). واژه های “آینا” و “آیدینلیق” با “آی” (ماه) مرتبط اند و نام دیگر آینه یعنی “گوٍزگو” با مجموعه واژگانی “گوٍن” (خورشید) مرتبط است.

(قبل از اسباب  کشی به  خانه  جدید نیز اول قرآن و آینه برده می شود.)

  1. سو (آب). به عنوان برکت آب. علاوه بر خود آب در جایی که ماهی هست با گذاشتن ماهی (قرمز که رنگ مبارک است) به عنوان برکت آب. حالا هم که خوردن ماهی در شب عید همه گیر شده (بهره مندی از برکت آب!)

  2. قوْوورغا (گندم و عدسِ برشته _قرمزگون به نشانه مبارکی و رد نحوست زمستان) به عنوان برکت خاک و زمین، در جاهایی نیز سمنو.

  3. بویانمیش یومورتا (تخم مرغ رنگ شده با پوست پیاز _رنگ قرمز, رنگ مبارک_ به نشانه رد نحوست زمستان) به عنوان برکت حیوانی.

  4. آلما، ایـیْده. . . (سیب، سنجد. . . به رنگ قرمز _رنگ مبارک_ و به نشانه رد نحوست زمستان) (“آلما” داستان خود را نیز دارد که بحث شده) به عنوان برکت سردرختی.

  5. سیککه (سکّه) به عنوان برکت داد و ستد.

  6. گؤیرتی (روییدنی). سبزی رویانده شده به عنوان سمبل انتقال زایش و رویش از سال کهنه به سال نو.


اکنون ببینیم با این هفت مورد چکار می کنند.در آغاز سال باید تک-تک افراد از همه  این موارد استفاده کنند تا برکت به وجودشان منتقل گردد.


  1. قرآن را می خوانند و در آینه نگاه می کنند.
  2. قبل از تحویل سال دسته جمعی سوره “یاسین” را می  خواندند و به سوی آب فوت می کردند. بعد از تحویل سال از آن آب می نوشیدند. در ضمن، خوردن ماهی در شب عید خود بهره  مندی از برکت آب است که البته در قدیم همه جا امکان پذیر نبود.

(توضیح: این کار به صورت جمعی در ساعتی قبل از تحویل سال، در خانه و یا محلی که برای تحویل جمع می  شدند صورت می گرفت.)

  1. گندم، عدس و . . . را برشته می کنند و پس از تحویل سال می خورند. در جاهایی که سمنو رسم باشد نیز باخوردن از سمنو، در واقع، برکت خاک را به وجود خود منتقل می کنند.

  2. با قراردادن تخم مرغ پخته در سفره و خوردن آن پس از تحویل سال در واقع از برکت حیوانی بهره مند شده برکت آن را به خود منتقل می سازند.
  3. قراردادن میوه هایی از قبیل سیب و سنجد و. . .

(آن هایی که تا آن زمان شادابی خود را حفظ می کنند.) با خوردن آن ها در واقع از برکت درخت بهره  مند می شوند.

  1. با قراردادن سکّه در سفره و سپس حفظ آن در طول سال (شاید هم در جیب) در واقع برکت داد و ستد را به خود منتقل می کنند.
  2. رویاندن و سبز کردن سبزه، گذاشتن آن در سفره و در نهایت انداختن آن به صحرا سمبلی است از انتقال و استمرار رویش از سال کهنه به سال جدید.


برکت  لردن یئددی  سین قویماق!

(از برکت ها هفت تایش را گذاشتن!)


به این ترتیب برکت از سال کهنه به سال نو منتقل شده و در نتیجه تداوم می یابد. و این یک تفکر اسطوره ای است که ضمنا منطق عینی، واقعی و رئالیستی خود را نیز در خود دارد. من یکی که منطق “سرکه” و “سماق” و. . . را نفهمیدم _که چیزی جز سر از تفکر خرافه  ای در آوردن چیز دیگری نیست، آن هم به کمک برخی از اساتید دانشگاه.

حال، ببینیم، اگر کسانی اینهمه برکت را نداشتند چکار می  کردند.

به شکرانه  این تداوم، از هر خانه  ای بشقابی از این برکت های داشته خود را می  آوردند. در جایی آن ها را روی  هم می  ریختند و قاطی می کردند. پس از آن، هرکسی یک بشقاب از آن مخلوط برمی داشت و به خانه  خود می برد.

به این سهمی که هرکس بر می داشت و به خانه خود می برد “جمع پایی” (سهم از جمع) گفته می شد و برکت آن بسیار حرمت داشت. به گونه  ای که اگر آن موقع کسی از اعضای خانواده در خانه حضور نمی  داشت (از قبیل غربت رفتن، در سربازی بودن) سهم او را از آن “جمع پایی” نگه می  داشتند.

با این عمل زیبا نه تنها کسانی که “ندار” بودند نیز سهمی می  بردند تا تمامی برکت ها را به سال نو منتقل کنند بلکه برکت جمعی نیز ارج نهاده می  شد. مردم نیز, ضمن حفظ عزت نفس، احساس یگانگی می  کردند.

این سفره با این نمادهای مادی و معنوی به همراه انسان هایی که دور آن می  نشستند واقعی  تر از آن می  زیستند که به خرافات آلوده باشند _حداقل اینکه خرافه  جمعی وجود نداشت. آرزوی آن ها نیز در دعای تحویلشان متبلور بود:

“یا مقلّب القلوب. . . حوِّل حالنا الی احسن الحال!”

برکت  لردن یئددی  سین قویماق!

(از برکت ها هفتایش را گذاشتن!)



قایناقلار :

  • گاماج / ناصر منظوری 
  • علی‌ هدفی‌ -قزوین بهار ۱۳۹۳

دوشنبه 27 اسفند 1397
بؤلوملر : آداب و مراسم,