دو بیتی های بومی ادبیات شفاهی آزربایجان که در اکناف این دیار با نام بایاتی شهرت دارد یکی از رایجترین انواع منظوم ادبیات عامیانه این سرزمین است . بایاتیها از نظر انسجام شکل ، وسعت مضمون ، ترنم موسیقی و تموج ذوق و احساس در ردیف جذابترین و شورانگیزترین آثار بدیع فولکلوریک جای می گیرند.این نغمات نغز و دلکش که از زندگی و عواطف و رازها و نیازهای مردم ساده و پاکدل مایه می پذیرند و در قالب الفاظی روان و بی تکلف جای می گیرند،از چنان لطف و خلوص و صفا و صراحتی برخوردارند که بخصوص وقتی با آهنگ ویژه خود و با نوائی گیرا خوانده شوند، عنان از کف دل می ربایند و سرشک بر چهره احساس می افشانند.

ارادت و اعتقاد مردم ساده ی صحرا و شهر و روستا به این آثار موزون و دلفریب تا بدان پایه است که بایاتی ها را حسب حال و آیینه سرنوشت نمای خویش می پندارند و بهنگام ملال و سرگشتگی و حرمان برآن توسل می جویند و بعنوان تفال از آن مدد و مراد می طلبند.


http://s1.picofile.com/file/6297019114/images2.jpeg


من عاشیقام هر آیلار
هر اولدوزلار ،هر آیلار

بوردا بیر گول بیتیبدی،
سوسوزوندان هارایلار.

من عاشیقام هر آیلار،
هر اولدوزلار هر آیلار،

باشیم جلاد الینده ،
دیلیم سنی هارایلار.


وظیفه دو مصرع اول ایجاد زمینه موافق برای بیان و انشاد دو مصرع بعدی است.مصرعهای اول و دوم معمولا با یک وصف طبیعت و یا وصف حال و بطورکلی با توصیفی مشهود و قابل لمس اغاز می شود و زمینه را برای طرح یک واقعیت ، بدانسان که برای گوینده مطرح است فراهم می سازد.

این خصوصیت، یکی از جنبه های متمایز نوع بایاتی بوده و موجب آن می گردد که دو مصرع اول چون فی البدیهه و به قصد ترادف عنوان می شوند، در دو یا چند بایاتی همشکل و متقارن باشند.

ولی مصراعای سوم و چهارم مضامین و معانی متغایر و مستقل از هم پیدا کنند


http://s1.picofile.com/file/6297018108/images.jpeg


قاشلارین قیبله گاهدی،
قیبله دئسم گوناهدی،

داغلارا دومان چوکسه،
اوداغ من چکن آهدی.




بایاتی ساخته احساسات مردمی است که قرنها زیر استعمار بیدادگران و زورمندان کمرشان خم شده و حسرت آرزوها بدلشان مانده است . توده ی مردم زندگی خود را با زبان ابتدایی و در کلامی موزون بیان کرده اند ، زمانی بنا به اقتضای زمان مجبور به ترک وطن شده ، در غربت افتاده ، وصال یار میسر نشده ، خرافات ، آسایش را از او گرفته و لذت از زندگی و عشق را بر وی حرام کرده ، فقر و بی چیزی پر و بال او را شکسته و جز غم و درد چیزی نصیبش نشده است ، از زمامداران جز زور و قدرت و از خرافه ها جز دروغ و ریا چیزی ندیده است .بنابراین ، این اعتراض های خود را در ترانه ها مجسم کرده و ناله و ضبحه هایش را در قالبهای ابتدایی بایاتی ریخته است..... .

بایاتی فقط یک دو بیتی ساده نیست ، بلکه شعری از هفت دکه ناب درد و رنج ، حسرت و ماتم ، غم و شادی و ایثار است.مضامین مختلف این بایاتی ها جالب توجه و بسیار دلنشین است ، مثلا در بایاتی زیر :

من عــاشـیـقـام ، یوز قاندی ،         من عاشقم ، صد خون است ،
اللی قــانــدی ، یوز قــانـدی ،         پنجاه خونست ، صد خونست ،
کعبه ییـخمـاق ، بـیـر ائـودی ،         ویران کردن کعبه ف ویرانی یک خانه است ،
کـؤنـول ییـخـماق یوز قانـدی .         شکستن دل صد خون است.

 ویران کردن زیارتگاه مقدس مسلمانان یعنی کعبه ، آنقدر ها هم گناه و جنایتی نیست ، بلکه ویران کردن تنها یک خانه است ، ولی شکستن قلب برابر با صد خون نشان داده شده است... .



در زمان های مختلف، بر طبق احوال و روحیات مختلف بایاتی های مناسبی در زبان ها جاری بوده و این عناصر به عنوان نوعی خرده فرهنگ (sub culture) کارکرد اساسی در پیوند نسلها داشته است. در طول هزاران سال، درد دل های هزاران انسان به هم گره خورده، آمیخته شده و جلوه گر شده و امروز به آنچه در زبان ماست رسیده است. هر بایاتی در زبان هزاران انسان گشته و حامل هزاران آرزو و نغمه هزاران دل است.

 بایاتی ها، ترانه های کوتاه جاری شده از درازای تاریخ هستند. این ترانه ها برای ابراز احساس در یک لحظه خوانده می شوند و همان لحظه برابر با یک عمر زندگی و حیات است. بایاتی ها شامل بایاتی های غربت، نغمه های جدایی، ترانه های مادرانه، سوگ سروده ها در مرگ پدر و مادر و صدای احساسات و درد دل هاست. بایاتی از زمان تولد کودک، پا گرفتنش در لالایی ها و تعریف ها حضور دارد و این روال ادامه دارد تا زمان بزرگ شدن انسان و مراسمات محلی، عروسی ها و حتی زمان مرگ انسان نیز خوانده می شود. بایاتی در تمام عمر ما نغمه ای مؤثر است. این اشعار از دل تاریخ به دست ما رسیده و حاوی حرف های قابل تأملی است که مضامین عمیق فلسفی، اجتماعی، تاریخی، دینی، اخلاقی دارند.

 

محقق و نویسنده بزرگ آذربایجان آقای پرویز زارع شاهمرسی ،

در فرهنگ لغت ترکی – فارسی خود در صفحات 324و 323 در خصوص ریشه لغت "بیات و بایات"چنین آورده است:


بای: بیگ،آقا
بایا: کمی بیشتر
بایات: نان بزرگ،کنایه از طلا، ثروتمند،کهنه و اصیل، و بیات به معنی کهنه و مانده وارد زبان فارسی شده است.
بایاتی: گونه ای شعر تغزلی ویژه ترکها مخصوصا در آذربایجان که داری 7 هجا و چهار مصراع که قافیه مصراع سوم آن آزاد و بقیه مصراع ها(اول،دوم و چهارم) همقافیه هستند و اندیشه اصلی در بیت دوم بیان می شود .
بایاتی: به ترانه تغزلی مردمی آذربایجان که آهنگ های محزونی هم دارد بایاتی گفته می شود.
بایاتیلاماق: بایاتی گفتن


آقای محمد علی فرزانه در مقدمه کتاب"آذربایجان خلق ادبیاتیندان" با نام بایاتیلار (که در مجموعه پیش رو نیز بعضا از عبارات،ترکیبات،اصطلاحات وی نیز استفاده شده است و حتی ممکن است برخی از بایاتی های رایج در مناطق مذکور و مورد نظر این مجموعه با بایاتی های که آقای فرزانه جمع آوری نموده اند یکی باشد که این امر نیز طبیعی است) در مورد بایاتی و انتساب آن به ایل بیات ها از قبایل و ایلات مهم ترکها چنین آورده است: 
بایاتی به احتمال زیاد از نام "بایات" یا "بیات" ماخوذ است. بایاتها از جمله قبایل بزرگ و متعددی بودند که در آذربایجان سکنی داشته و همواره در تقویت و ترویج ادبیات و هنر و موسیقی این خطه تاثیرگذار بوده و هستند. حدس انتخاب"بایاتی" به بیات ها وقتی قریب بیقین می شود که در موسیقی فولکلوریک آذربایجان نیز به نواهائی از قبیل "افشاری" و "گرایلی" بر می خوریم که عنوان آنها نیز از نام قبایل و اقوام گرفته شده است. بطوریکه از منابع و قراین بر می آید، بایاتها از موسیقی و ادبیات غنی و سرشاری برخوردار بوده اند که به مقیاس وسیعی شیوع یافته و ما نشانه این تاثیر را در موارد زیاد و از آن جمله به صورت ترادف کلمه بایات با نام برخی از دستگاههای آواز ایرانی و نیز به صورت دستگاه آواز مستقلی به نام "بیاتی" در ترکیه مشاهده می کنیم.
ولی بایاتی های که اکنون به مقیاس وسیع در میان مردم رواج دارند،خواه احتمال شناختن سراینده و مصنف آنها در میان باشد یا نه، تعلق به عامه مردم دارند. زیرا در طول نسل دهان به دهان از نسلی به نسل دیگر سینه به سینه بازگو شده وآنچه را که به زبان ذوق و سلیقه خود بیگانه دیده، به یکسود نهاده و باقتضای احساس و خواست های عاطفی خود در آن دگرگونیها داده و به این ترتیب سکه فردی را از روی آنها زدوده و به تملک گنجینه فولکلوریک عامه در آمده است.







بایاتی ها گاهی نمایانگر درد غربت است :

آچیق قوی پنجره نی / باز بگذار پنجره را
گؤزوم گؤرسون گلنی / تا چشمانم ببیند رهگذرها را
قبره نئجه قویارلار / چطوری توی قبر می گذارند
غربتده جان وئرنی؟ / کسی را که در غربت جان داده؟

*

آخشاملار های آخشاملار  / عصرها ، های عصرها
شاهلار یاتار آخشاملار  / شاهها می خوابند عصرها
ائولی ائوینه گئده ر  / خانه دار به خانه اش می رود
غریب هاردا آخشاملار؟  / غریب کجا شب را سحر می کند؟

*

گاهی عاشق دلشکسته ای ، از بی وفائی یار شکوه می کند:


آرازدان آتیلایدیم  /  کاش از روی ارس می پریدم
قول اولوب ساتیلایدیم  /  برده شده و فروخته می شدم
بی وفا یار الیندن  /  از دست یار بی وفا
اؤلئیدیم قورتولایدیم  /  کاش می مردم و رها می شدم

*

دریادا گه میم قالدی / کشتی ام در دریا ماند
بیچمه دیم زمیم قالدی / درو نکرده مزرعه ام ماند
آرزون گؤزونده قالسین / الهی که آرزویت به دلت بماند
نئجه کی منیم قالدی / همانگونه که آرزویم به دلم ماند

*

زمانی دخترکی با دیدن داماد پیر ، شوکه می شود:

آغ آلما آللانیبدیر  /  سیب سفید فریب خورده
بوداقدان ساللانیبدیر /  از شاخه آویزان شده
جاوان دئییب وئردیلر  /  گفتند جوان است و دختر دادند
ساققالی آغاریبدیر  /  درحالی که ریشش سفید شده

*

زمانی غیوری عقیده خود را در مورد ارباب و خان به شکل دو بیتی بیان می کند:

آغاجدا واردی پوسته  /  روی درخت هست پسته
وریانی ساردی پوسته  /  همه جا را پر کرد 
پستهخانا بویون ایینجه  /  به جای سر خم کردن پیش خان
آللاه دان اؤلوم ایسته  /  از خدا مرگت را بخواه

*

گاهی فلک بدکردار مورد لعن و نغرین بخت برگشته ای می شود:




آغلارام اؤز گونومه  /  می گریم به روزگار خودم
گوله رم اؤز گونومه  /  می خندم به روزگار خودم
فلک دوشسه الیمه  /  اگر فلک به دستم بیفتد
سالارام اؤز گونو  /  می اندازمش به روزگار خودم

*

آمان فلک داد فلک  /  امان از دست تو فلک ، داد از دست تو 
فلکهئچ اولمادیم شاد فلک  /  هرگز نشدم شاد از تو فلک
ایچیتدیغین زهیردن  /  از زهری که به من نوشاندی
بیر اؤزونده داد فلک  /  خودت هم جرعه ای بنوش فلک

*

غرور جوانمرد و ینهان نگه داشتن درد و اشک از دیدگان نامردی که پستی هایش را قدرت خویش می پندارد ، موجب سرایش می شود:


آلچالار آی آلچالار  /  گوجه ها ، آی گوجه ها
رنگی یاشیلا چالار /  رنگشان مایل به سبز گوجه ها
آغلاما دلی کؤنلوم /  گریه نکن دل دیوانه ام
نامرد گؤروب ال چالار  /  نامرد ببیند خوشحال می شود

*

یاندیریب یاخدی منی/ سوزاند و خاکسترم زد
داغ داشا چاخدی منی / به کوه و کمرم زد
مرد بیلیب آرخالاندیم / مردش دانسته و به او تکیه کردم
نامرددیر آتدی منی / نامرد بود و رهایم کرد

*

اما یکی از زیباترین بایاتی ها ، لالائی های مادران است که کنار گهواره دلبندشان می خوانند:


آتیم توتوم بالامی / بازی کنم با بچه ام
شکره قاتیم بالامی / قاطی شکر کنم بچه ام را
باباسی ائوه گلنده / وقتی باباش به خانه می آید
قاباغا آتیم بالامی /جلو باباش بندازم بچه ام را

*

بالام بالام بال دادیر/ بچه بچه ام مزه عسل می دهد
بالام آدام آلدادیر / بچه ام آدمو فریب می دهد
شیرینی بال دان شیرین / شیرینش ، شیرین تر از عسل
آجی سی دا بئله بال دادیر / تلخش هم مزه عسل می ده




قایناق لار ( منابع ) :


  • ادبیات شفاهی آذربایجان/ کریمی ،محمدرضا/ چاپ اول 1388/  انتشارات تکدرخت تهران
  • آذربایجان خلق ادبیاتیندان/ فرزانه،محمد علی/ چاپ نهم 1382/ انتشارات اندیشه نو
  • فرهنگ لغت ترکی- فارسی شاهمرسی/ زارع شاهمرسی، پرویز/ چاپ دوم 1388/ نشر اختر تبریز
  • بایاتی های آذربایجان ، سایت خلخالیم
  • بایاتیلارِ؛تورکلرین صبیر داشی،غم پیچاغی ، سایت شعر نو
  • آذربایجان بایاتی لاری : دوبیتی های محلی آذربایجان ، سایت قایاقیزی (Gayagizi)

سه شنبه 16 بهمن 1397
بؤلوملر : بایاتی لار,