کلمه عید نوروز خود از نظر علم ادبیات کاملا برای فارسها بیگانه است. " عید ” یک کلمه عربی است "
در دستور زبان فارسی صفت بعد از اسم میشنید ولی کلمه “نوروز” اینگونه نیست
روز خوب – روز زیبا- روز نو… این ثابت میکند که کلمه نوروز ترجمه شده از زبان دیگر است.
ولی در تورکی کاملاً به صورت عکس صفت قبل از اسم میشیند
گوزل گون – ینی گون-
از نظر علم تاریخ هم با نام “ینی گون بایارامی ” ثبت شده که از نظر علم ادبیات اگر به فارسی یا هم خانواده آن کردی ترجمه کنیم میشود نوروز=نو +روز
همانطور که میدانیم فارسی زبان عقیم و ضعیفی است. حتی به نقل سازمان زبان شناسی یونسکو فارسی به عنوان سی سومین لهجه زبان عربی محسوب میشود .
بیشتر کلمات فارسی عربیست و جایگزین فارسی ندارد کلمه جانشین” عید ” که یک کلمه عربی هست در فارسی نیست.
.
.
.
.
آردی وار...
نوشته هم به زبان ترکی ( بعد اتمام زبان فارسی ) نوشته شده است هم به زبان فارسی لطفا هنگام کپی کردن منبع آن ( مازقامئت ) را حتما بیان کنید.
دنیای روشنایی ها را به مردم به ارمغان می آورند و مردم نیز با دیدن این وضعیت به جشن و پایکوبی در طبیعت می پردازند. البته امروزه روز مردم به سان گذشته تمامی مراسمات مربوط به هر یک از چهارشنبه های مذکور را به جا نمی آورند ولی عموما با اجرای مختلف آنها موجب پایداری آنها می شوند.
چرشنبه لیک
در چهارشنبه آخر سال از طرف خانواده داماد به خانه تازه عروس هدایایی با عنوان “چرشنبه لیک” (هدیه روز چهارشنبه ) فرستاده می شود. در میان این هدایا می توان سبزه عید، چند شاخه گل سرخ، تعدادی ماهی قرمز، آجیل، لباس، چادری و… مشاهده کرد. همچنین سفره هفت سین، آینه، شانه و سرمه نیز همراه آن به خانه عروس می فرستند.
“چرشنبه بازاری” ( خرید روز چهارشنبه ) نیز آداب مخصوص به خود را دارد. همه مردم به بازار می روند و “چرشنبه لیک” می خرند. چرشنبه لیک عبارت است از آینه، شانه، جارو، آجیل و… در این روز برای بچه ها نیز اسباب بازی می خرند. در تبریز وقتی برای بچه ها اسباب بازی می خرندبه شوخی گفته می شود: “چرشنبه اوشاغی، بئشی بیر شاهی” (کودک چهارشنبه، پنج تاشون یک عباسی)
و آن شخصی که فرزندان زیادی دارد زمانی که برای خرید به بازار می رود، این ندا را برای وی سر می دهند: “چرشنبه بالالاری” (بچه های چهارشنبه).
در این روز معمولا غذاهایی مانند پلو و کوفته درست می کنند. هنگام درست کردن کوفته، یک کوفته اضافه می پزند و به آن “غئییب پایی” (سهم غایب) می گویند که سهم مهمان ناخوانده می باشد.
در این روز همچنین گندم بو داده (قورقا) درست می کنند و در بعضی از مناطق، ریش سفید فامیل هنگام روشن کردن آتش در پشت بام، یک خط دایره ای کشیده و قورقا ها را داخل آن پخش می کند و سپس شروع به دعاهایی از این قبیل می کند: بسم الله الرحمن الرحیم، الهم صلی علی محمد و آل محمد، ای خدا، انشاالله که نوروز محمد، ثروت و دولت ابراهیم، عمر نوح، سلامتی و ارزانی نعمت برای ما و همسایگانمان عنایت فرما، برای اشخاص بدون اولاد، اولاد، برای جوانها سلامتی، برای پیران طول عمر، برای بیماران شفا، برای فقرا مال و ثروت، برای ثروتمندان کرامت عنایت فرما. مردم را نسبت به یکدیگر مهربان کن، آمین یا رب العالمین” بعد از دعا، مشتی از قورقاها و نخود و عدس برداشته و بعد از نیت و درخواست روزهای خوش برای همه از خدا، آنها را به سوی آسمان پرت می کند و می گوید: “بودا قوشلارین پایی” (این هم سهم پرندگان).
.
.
.
آردی وار....
از جمله داستانهای حماسی – قهرمانـی آذربایجان میتوان «قاچاق نبی» را نام برد که حتی بسیاری از مردم آذربایجان، امروز با شنیـدن عنوان قـاچاق نبـی ناراحت شـده و اعــتراض میکـنند و مـدعی انـد که بـایـد او را، «قوچاق نبی» یعنی «نبی دلاور و مبارز» خواند و این امر،نشانگر عشق و علاقه مردم به قهرمان خودشان میباشد و نبی، چهرهای حقیقی و تاریخی است که در برههای از زمان توانسته است خواستههای درونی مردم علیه ظلم و جور دیکتاتورها را تأمین نماید و مردمبا ساختن داستانها،چهرهی او را با قهرمانان اساطیری خود ممزوج ساخته و در ردهی آنان قرار دادهاند.
بی تردید بر چهره واقعی نبی، مشخصههای بیشتری را اضافه کرده و سیمای ایده آل یک قهرمان مردمی بدان داده اند. در اسطورههای مردم، قهرمان مرگ نمیشناسد و در مشکل ترین و دشوارترین موقعیتها، نیروهای خارقالعاده به کمک او میشتابد و این خواسته مردم است. و مردم دوست ندارند شکست یا مرگ قهرمان خود را باور کنند. اما داستان قاچاق نبی به دلیل نزدیکی زمانش به ما، فرصت اسطوره شدن نیافته است و تنها به عملکرد خوب، قدرت تفکر و عمل او پرداخته و سطح توانمندی او را بالا دانسته اند و هنوز لباس اسطوره بدو نپوشانیدهاند
داستانهای قاچاق نبی که امروزه آشیقها با آب و تاب تمام در گوشه ـ گوشه آذربایجان با ساز و آواز خود روایت میکنند یک سیمای تاریخی است که هنرمندان مردمی بدان بال و پر داده و مایهی دلگرمی و امیدواری مردم در مبارزه با مستبدین و دیکتاتورها ساختهاند. یکصد سال پیش بود که فئودالها و زمینداران بزرگ بر جان و مال مردم مسلط بودند و دهقانان را به بیگاری و استثمار میکشیدند و همچون بردهای همراه زمین خرید و فروش میکردند. در این دوره، مبارزات مردم نیز در برابر زورگوییهای آنان اوج میگرفت و مبارزه نبی، سمبل و نمونهای برجسته از این مبارزات میباشد.
.
.
.
آردی وار....
چهار چرشنبه – آب – آتش- باد و خاک ( زمین) یعنی فلسفه «چرشنبه های آخر سال»
میدانیم که از زمانهای دور باور تورکان قام(یکتاپرست) و شامانیستی بر این بود که چهار عنصر آب و آتش و باد و خاک هستند که باعث بیداری طبیعت میشوند.
تورکان آزربایجان چهار هفته قبل از عید، و به مناسبت همین چهار عنصر روزهای چرشنبه یا به “فارسی شده چهارشنبه “را برای اجرای مراسم انتخاب کرده اند.
این مراحل عبارتند از؛
۱) سوچرشنبه سی su çərşənbəsi
۲) اود چرشنبه سی od çərşənbəsi
۳) یئل چرشنبه سی yel çərşənbəsi
۴) توپراق چرشنبه سیtopraq çərşənbəsi
این چهار اصل یعنی آب، حرارت، باد و خاک لازمه بیداری طبیعت اند و اگر یکی از آنها نباشد طبیعت سرسبز نمیشود.
اولین چارشنبه را «سو چرشنبه سی» یا « چیلله قاچدی » یا « اول چرشنبه » یا «یالانچی چرشنبه» مینامند.
به باور پیشنیان روزی که خضر از آب حیات نوشید و روزی که کوراغلو از آب قوشا بولاق (قوشاچای) آب کف دار برداشت اولین چهارشنبه است
اولین چهارشنبه آب است : آبها جریان می یابند و رودها نو میشوند .
در این روز قبل از طلوع آفتاب مردم به کنار نهر رود میروند و دست و صورت خود را شسته به همدیگر آب میزنند! آب را نشان قداست و پاکی میدانندف همچنین کوزه های قدیمی شکسته شده و کوزه های نو را از آب پر میکنند.
دعاها و نفرین ها
جمله هایی که برای گلایه و تشکر از کار فرد مقابل استفاده می شود .
مثلا جوانی به یک فرد مسن و کم توان کمک می کند و فرد مسن برای او دعای خیر می کند :
- آللاه کؤمیین اولسون . ( خداوند کمکت کن )
- بالان باشیوا بلا اولسون . ( بچه ات بلای سرت شود )
آللاه او گونو گتیرمهسین کی بیر نفر آداما قارقیش ائلهسین. اؤزللیکله اگر او اینسان آدامین آتا یا آناسی اولا. چون دئیرلر آتانین قارقیشی آدامی تئز توتار.
بعضن اوشاقلار اؤز آتا- آنالارین او قدر جانا گتیریرلر کی اونلار اورکدن ده اولماسا اوشاقلارینا قارقیش ائلمهیه باشلاییرلار.
چاربورجدا بئله بیر اینام وار کی آنانین قارقیشی اوشاغین توتماز چونکی آنانین اوشاغینا وئردیگی سود بو ایشه مانع اولار. هر حالدا قارقیش ائلهمک چوخ یاخجی بیر ایش اولماسا دا اوندا اولان یئرلی-کؤکلو کلمهلر چوخ گؤزلدیلر.... .
آلقیشلاردا هر حادا کی آتاآنادان یا بیر دوست ، قوهوم و .. آدامنان ائشیدیب یا بیله نیزه دییلن سؤزلرکی بعضا یئرینده ایشله نرلر ، تشککور یئرینه و...
آلقیشلار
- سوفرن برکتلی اولسون
- قادا- بالادان اوزاق اولاسان
- باهار گؤنلو اُولاسان
- تاخت - تاجا چاتاسان
- تزه گلین اولاسان
- سمرین گؤرهسن
- جالالین آرتسین
- جان باشین آغریماسین
- جرگهلره قوشولاسان
چند روزی مانده به عید، تکم چی به طور نمادین، تکم، بز ساخته شده از قطعات چوب را در کوچههای روستاها و شهرها میچرخاند و در حالی که اشعاری به زبان ترکی و با صدای دلنشین میخواند نوید آمدن عید را میداد و پاداش خود را از مردم میگرفت.
در گذشته غوغا و ولوله کودکان و نوجوانان در پیرامون تکم چی ها جنب و جوش خاصی به این آیین میداد اما صدای نوروز و نجوای آمدنش را به نوعی میتوان از تکاپو و شور و شوق زنان برای تر و تمیز کردن خانه و خریدهای نوروزی استشمام کرد و دیگر اثری از این آیین کهن نیست و اگر باشد محدود به منطقه خاصی است.
آیین تکم گردانی در مناطق مختلف آذربایجان بین ۲ چهارشنبه پایانی سال اجرا میشود .
به کسی که تکم را می گرداند و با ان اشعار نغز و شیرن را می خواند ، "تکم چی" می گویند.تکه به معنی بز نر پیش قراول است. اگر غیر از این باشد به آن کئچی می گویند که به معنی بز است.
دو بیتی های بومی ادبیات شفاهی آزربایجان که در اکناف این دیار با نام بایاتی شهرت دارد یکی از رایجترین انواع منظوم ادبیات عامیانه این سرزمین است . بایاتیها از نظر انسجام شکل ، وسعت مضمون ، ترنم موسیقی و تموج ذوق و احساس در ردیف جذابترین و شورانگیزترین آثار بدیع فولکلوریک جای می گیرند.این نغمات نغز و دلکش که از زندگی و عواطف و رازها و نیازهای مردم ساده و پاکدل مایه می پذیرند و در قالب الفاظی روان و بی تکلف جای می گیرند،از چنان لطف و خلوص و صفا و صراحتی برخوردارند که بخصوص وقتی با آهنگ ویژه خود و با نوائی گیرا خوانده شوند، عنان از کف دل می ربایند و سرشک بر چهره احساس می افشانند.
ارادت و اعتقاد مردم ساده ی صحرا و شهر و روستا به این آثار موزون و دلفریب تا بدان پایه است که بایاتی ها را حسب حال و آیینه سرنوشت نمای خویش می پندارند و بهنگام ملال و سرگشتگی و حرمان برآن توسل می جویند و بعنوان تفال از آن مدد و مراد می طلبند.
من عاشیقام هر آیلار
هر اولدوزلار ،هر آیلار
بوردا بیر گول بیتیبدی،
سوسوزوندان هارایلار.
من عاشیقام هر آیلار،
هر اولدوزلار هر آیلار،
باشیم جلاد الینده ،
دیلیم سنی هارایلار.
وظیفه دو مصرع اول ایجاد زمینه موافق برای بیان و انشاد دو مصرع بعدی است.مصرعهای اول و دوم معمولا با یک وصف طبیعت و یا وصف حال و بطورکلی با توصیفی مشهود و قابل لمس اغاز می شود و زمینه را برای طرح یک واقعیت ، بدانسان که برای گوینده مطرح است فراهم می سازد.
این خصوصیت، یکی از جنبه های متمایز نوع بایاتی بوده و موجب آن می گردد که دو مصرع اول چون فی البدیهه و به قصد ترادف عنوان می شوند، در دو یا چند بایاتی همشکل و متقارن باشند.
ولی مصراعای سوم و چهارم مضامین و معانی متغایر و مستقل از هم پیدا کنند..... .
.
.
.
.
آردی وار.....